سفارش تبلیغ
صبا ویژن

هر گاه خداوند خیر بنده ای بخواهد، او را در دین آگاه می کند و راه راست را به او نشان می دهد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

<      1   2   3      >

وقت کوچ


بسمه تعالی

هرکس در دنیا به چیزی فکر می­کند و می­خواهد کاری کند تا به مقصودش برسد. مقصودی که می تواند سرنوشت ساز باشد سرنوشت را باید رقم زد اما می­دانی ما خود به وسیله خودمان سرنوشت خود را رقم می زنیم. اما اوج جهالت ما جایی است که ناخواسته آینده­ای برای خود به ارمغان می آوریم که راه بازگشت آن بسی سخت است. آیا حقیقت آینده را درک کرده­ایم تا اینکه ما بخواهیم برای آینده تصمیم گیری کنیم؟ واقعیت این است که کسی آینده را نمی داند مگر کسی که علم داشته باشد و ما جز خدا و کسانی که خدا این علم را در اختیار آنها گذاشته کس دیگری سراغ نداریم. آیا بهتر نیست کمی درنگ کنیم و واقعا آینده را و آنچه قرار است در آن اتفاق بیفتند از خداوند و اولیائش سوال کنیم مگر نگفته­اند که اهل مشورت باشید چه کسی بهتر از کسی که علم به آینده دارد؟ کمی خدا را در تصمیماتمان دخالت دهیم باور کنید دخالت خدا مانند دخالت آدمهای زمینی نیست و گوش به سخنان دوستانه و دلسوزانه و حکیمانه او و اولیائش کنیم که می گوید: إن الساعة لاتیة ، الرحیل وشیک: وقت کوچ نزدیک است. اما ما چه می دانیم که در این کوچ چه سرنوشتی پیدا می کنیم.

واقعیت این است که ما تنها مدت کوتاهی در این دنیا به سر می بریم بعضی در این مدت کم عظمت پیدا می کنند و بعضی دیگر اصلا در فکر عظمت نیستند چه برسد که عظمت پیدا کنند اینها همه ناشی از مشورت یا عدم مشورت از خداوند است.


نظر

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت توسط مصطفی

و اما عشق..


 

عشق بر دو گونه است: عشق ذاتی و عشق عرضی

اگر خوب بنگریم تنها کسی که می توانیم به آن عشق بورزیم و عشقش ذاتی است و ماندگار خود خالق ما است که برای ساختن می فرماید تبارک الله احسن الخالقین ( به خود تبریک می گوید) اما سایر موجودات عشقشان عرضی است حتی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف اگر ما پیامبران را دوست داریم بخاطر خدا است وگرنه ما چه می دانستیم خوبی چیست و بدی چیست تا کسی که امر به خوبی می کند را دوست داشته باشیم اصلا خود انبیا و ائمه علیهم السلام مطیع محض و عاشق محض خدا بوده اند پس تنها عشق حقیقی خداوند تبارک و تعالی است و سایر موجودات دوستی آنها عرضی است یعنی بخاطر عشق ذاتی است که ما سایر موجودات را دوست داشته باشیم و اگر فرموده خدا نسبت به احترام به مخلوقات نبود چه دلیلی داشتیم که به آنها عشق بورزیم و اگر این عشق عرضی باعث شود که کسی پا روی عشق ذاتی بگذارد و تن به عشق زمینی و دنیایی بدهد آنهم بدون معیار و ملاک لاجرم باید آن را کنار بگذاریم و اصلا عشق عرضی دیگر معنا ندارد شاید گفته شود چه کنیم دل است دیگر به هرکسی که دوست داشت علاقه مند میشود نمی شود کاریش کرد خودتان قضاوت کنید آیا باید تن به این عشق بدهیم و به نبرد با اعتقاداتمان برویم یا اینکه عشق که سهل است جانمان هم برود ما خدای خود را با خدای زمینی و دنیایی نمی دهیم البته ذکر این نکته لازم است و آن اینکه ازدواج امر مقدسی است و کسی منکر این امر نیست لکن ملاک در انتخاب همسر خدا باشد نه بنده خدا


نظر

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت توسط مصطفی

هدف


بسمه تعالی

هر فردی می خواهد موفق باشد، می خواهد از آسایش بهره ببرد، بی نیاز باشد، کسی مزاحمش نباشد وبالأخره طوری زندگی کند که در عزت و قدرت و برخورداری از تمام ما یحتاج زندگی اش باشد

طبیعتا هیچ کس دوست ندارد محتاج و زندانی کس دیگری باشد اما وقتی که خوب نگاه می کنم می بینم پس از این همه راحتی و خوردن و خوابیدن و ... ما در آخر چاره ای جز مردن نداریم این یک مطلب مسلم است که خداوند هم به آن اشاره کرده که هر نفسی طعم مرگ را می چشد و نیز مشاهدات تجربی ما نیز همین سخن را می گوید.پس مردن امری قطعی است

چرا باید بمیریم ما که جایمان خوب است حال که قرار است بمیریم چه لزومی دارد که ما هدف داشته باشیم یا نه ثروتمند باشیم یا نباشیم نهایتش کمی سختی می کشیم ولی چون بنای ما به مردن است چیزی از دست نداده ایم اصلا برای اینکه این همه دوندگی نکنم و تن به سختی های زندگی ندهم خودکشی به عنوان راه حل رهایی از این مشکلات را انتخاب می کنم این مطالب را این طوری نوشتم تا به این نکته برسیم نهایت عمر ما هر چند در راحتی هم باشیم پایان پذیر است و حتی آدمهای فقیر هم راه گریز از فقر دارند یا نهایتا صبر می کنند تا عمرشان به پایان برسد حال که سرانجام هر دو قشر( ثروتمند و فقیر) مرگ است

این همه برنامه ریزی و هدف داشتن پوچ می شود جای این سؤال مطرح است که هدف داشته باشیم و یا نداشته باشیم فرقی نمی کند چرا هدف داشته باشیم؟ پس لا اقل خوش باشیم و هر کاری دلمان خواست انجام دهیم کی به کیه؟

اگر دنیا را به تنهایی در نظر بگیریم همینطور است و خوبی و بدی فرقی ندارد اصلا بگذار آدمها برای متاع دنیا همدیگر را بکشند آنها که باید از این دنیا بروند

پس زندگی پوچ است بدون خداوند آیا با این نگاه حقیقت هدف خداوند نمی باشد؟ اوست که به زندگی معنا می بخشد و فرق می گذارد بین خوبی و بدی و تلاش و تکاپو را برای رسیدن به کمال و معنویت زنده می کند و جان تازه به کالبد انسان ایجاد میکند آیا شایسته نیست کمی به این فکر فرو رویم که همه ما عبد خدا هستیم و تنها برای او باید هزینه کنیم در واقع خود هزینه هم خداوند در اختیار ما گذاشته است حیف است بیا کمی رو به معنویت بیاوریم باور کن این معنویت شیرین است

 


نظر

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت توسط مصطفی

زنده باشید تا با شهدا حرف بزنید


به نام خدا

آیا تا بحال شده با کسی دوست شوید ولی او به شما ابراز علاقه نکنه با وجودی که شما او را دوست دارید؟ می دانی چرا شما او را دوست دارید؟ شاید با بی محلی هایش می خواهد حرفی بزنه درست مثل شهدا اگه با هاشو ن طرح دوستی بریزید ممکنه خیلی کم با هاتون حرف بزنه با وجودی که ما آنها را خیلی دوست داریم و آرزو می کنیم که کاش ماهم مثل آنها بودیم...  عیبی نداره بگذار بی محلی کنند تا شاید ما سرعقل بیاییم و برای یک بار هم که شده در خودمان جستجو کنیم که چرا ؟ مگر نگفته اند که شهیدان زنده هستند ما هم که زنده هستیم پس چرا به دیدنمان نمی آیند آخه زنده ها باید سراغ زنده ها رو بگیرند آنکه مرده کاری باهاش ندارند همه سرگرم چک و چانه زدن با آدمهای زنده هستیم با مردگان سالی یکبار ماهی یکبار برای یک مدت پنج دقیقه ای یا ده دقیقه ای حرف می زنیم و برایشان فاتحه می خونیم اما برای زنده ها تا دلت بخواهد وقت میگذاریم پس چرا شهدا که زنده هستند سراغ ما نمی گیرند؟ شاید جوابش این باشه که برای اینکه بیایند سراغمان و از احوال ما جویا باشند و سر و سری با هم داشته باشیم باید زنده باشیم. مگر ما زنده نیستیم؟ چرا زنده هستیم ولی، آخه می دونی آنها یه جورین ما را زنده حساب نمی کنن فقط خودشون رو زنده حساب می کنن . خوب به عکس شهید حقیقی نگاه کنیم که در حال لبخندی که نشان از رضایت است می باشد. و حاکی از زنده بودن او است .


شهید حقیقی

 


نظر

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت توسط مصطفی

فرصتها را دریابیم


بسمه تعالی

میوه خوب هرچقدر زیبا و خوش طعم باشد اگر مورد استفاده قرار نگیرد موجب خرابی و بلا استفاده ماندن می شود بنابراین باید به موقع از آن استفاده نمود

چای داغ دلچسب است اما همینکه سرد شد دیگر آن رنگ وبو را ندارد

می توان مثالهای اینچنینی دیگری نیز ذکر کرد

مقصودم از این مثالها این است که انسان از فرصت جوانی که دوران شادابی و قدرت وصلابت است اگر به موقع از آن استفاده نکند مانند چای سرد و بی روح می شود و مانند میوه می گندد پس بیاییم به فرمایش آقا امام زمان عجل الله تعالی گوش فرا دهیم و ما هم با ایشان این کلام زیبا را دائما در زندگی استفاده کنیم و آن این است: فرصت ها را غنیمت بشماریم زیرا تنگ نمودن فرصت موجب غصه است

تمامی لحظات زندگی اگر به نظر واقع بینانه نگاه کنیم و کمی از حالت تنبلی و بی حوصله بودن بیرون بیاییم درک می کنیم که همگی فرصت هستند و چه فرصتهایی که از دست دادیم و ما حتی به دیده تجربه هم از آنها نگاه نکردیم


نظر

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت توسط مصطفی

خطبه تاریخی امام سجاد علیه السلام در کوفه


بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی کاروان اسیران کربلا وارد شهر کوفه شد، جمعیت زیادی از مردم برای تماشا از  خانه‌ها بیرون آمدند؛ و این فرصت خوبی بود که خاندان امام حسین علیه السلام تا پیش از اینکه وارد کاخ عبیدالله شوند، به روشنگری مردم و تشریح نهضت عاشورا بپردازند.
در این میان غیر از امام سجاد علیه السلام، حضرت زینب ، حضرت ام کلثوم و حضرت فاطمه بنت الحسین نیز با مردم سخن گفتند.
پیش از ورود به کاخ عبیدالله امام سجاد علیه السلام به مردم اشاره کرد و آنها را به سکوت دعوت فرمود. نفس‌ها در سینه حبس شد و سکوت مطلق همه جا را فرا گرفت.
آن گاه امام سجاد علیه السلام پس از حمد و ثنای الهی، بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درود فرستاد و خطاب به مردم گفت:« ای مردم! هر کس که مرا می‌شناسد، می‌داند که من کیستم و آن کس که مرا نمی‌شناسد، بداند که من علی، فرزند حسینم که او را در کنار فرات بدون هیچ گناهی، بی اینکه خونی از او طلب داشته باشند، از دم شمشیر گذراندند.
من فرزند کسی هستم که پرده‌ی حریم او را دریدند، اموالش را به غارت بردند و خانواده‌اش را به زنجیر اسارت کشیدند. من فرزند کسی هستم که او را به زاری کشتند؛ و همین افتخار ما را بس است.
ای مردم! شما را به خدا سوگند؛ آیا به خاطر دارید که به پدرم نامه‌ها نوشتید و او را دعوت کردید ولی بعد به او نیرنگ زدید؟ با او پیمان وفاداری بستید و نماینده او بیعت کردید، ولی در لحظه مهم، او را تنها گذاشتید، با او به پیکار برخاستید و او را خوار نمودید؟ پس بر شما باد هلاکت و نابودی! چه بد توشه‌ای برای خود فرستادید! و عقیده و رفتارتان چه زشت و ناپسند بود.
به من بگویید با کدام چشم می‌خواهید به رسول خدا صلی الله علیه و آله بنگرید، هنگامی که به شما بگوید:« شما عترت مرا کشتید و حرمتم را شکستید. پس دیگر از امت من به حساب نمی آیید
هنگامی که سخن امام به اینجا رسید، صدای جمعیت بی‌شمار مردم از هر طرف به گریه بلند شد. همه به هم می‌گفتند:« شنیدید؟ همه هلاک خواهیم شد
امام سجاد علیه السلام در ادامه فرمود:« رحمت خدا بر آن کس باد که پند مرا بپذیرد و سفارش مرا درباره‌ی خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و دودمان او به خاطر بسپارد. چرا که برای همه‌ی ما رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم الگوی نیکویی است
مردم یک‌صدا فریاد زدند:« ای پسر رسول خدا، ما همگی فرمانبردار تو هستیم! پیمان تو را محترم می‌شماریم، با دل‌های خود به سوی تو رو می‌کنیم و هوای تو را در سر می پرورانیم! رحمت خدا بر تو باد! تو فرمان بده تا با هر آنکه با تو در آمیزد، بستیزیم و با هر کس که تسلیم فرامین تو باشد، از در آشتی درآییم
سپس امام اشعاری را قرائت نمود که ترجمه آن چنین است:
شگفت آور نیست اگر حسین کشته شد؛ پدر بزرگوارش علی، که بهتر از حسین بود، نیز کشته شد.
ای اهل کوفه؛ به این مصیبت که بر حسین وارد شد، شادمان نباشید که این مصیبتی است بس بزرگ.
جانم فدای آن که در کنار شط فرات شهید شد؛ و کیفر آن‌کس که او را کشت، آتش جهنم است.

منابع:

بحارالانوار،ج 45،ص 112 - منتهی الامال، ج 1،ص 208


نظر

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت توسط مصطفی

آدرس هیات محبین الزهراء


هیات سه شنبه ها از ساعت 8شب تا 10 شب در قم نیروگاه میدان توحید به طرف مالک اشتر کوچه اول در خدمت شماست 


نظر

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت توسط مصطفی

خطبه حضرت عباس کنار کعبه در روز یوم الترویه


هیات محبین الزهرا سلام الله علیها هر سه شنبه شب منتظر قدوم سبز شماست.

جای شمارا خالی نگاه داشته ایم .

                                                                               
هیهات !!!
ببینید و به دقت نظاره کنید که رهرو چه کسی هستید ؟
کسی که دائم الخمر است یا کسی که صاحب حوض کوثر است ؟
کسی که در خانه او آواز خوان های مست هستند یا کسی که اهل خانه اش محل نزول وحی و قرآن است ؟
کسی که در خانه اش جای آلات لهو و لعب و پلیدی هاست و یا کسی که خانه اش محل پاکی ها و آیات الهی است ؟
شما در گمراهی شدیدی واقع شده اید که قریش در آن واقع شد ، زیرا آنان می خواستند که رسول الله را به قتل برسانند و شما می خواهید که فرزند دختر پیامبرتان را به قتل برسانید .
و هیچ گاه این امر امکان پذیر نبود تا وقتی که امیر المومنین علیه السلام زنده بود .
چگونه برای شما کشتن ابا عبدالله الحسین علیه السلام ممکن است تا مادامی که من از ذریه علی علیه السلام زنده ام ؟
بیایید تا شما را به مقصودی که برای آن جمع شده اید راهنمایی کنم ، به قتل من اقدام کنید ، که این تنها راه برای رسیدن به قتل ابی عبدالله است .
گردن مرا بزنید ، تا مراد شما حاصل شود .
خداوند شما را به مقصودی که دارید نرساند و عمرهای شما را کوتاه و فرزندانتان را مشتت و پراکنده نماید و شما و اجدادتان را لعنت کند .

منبع : کتاب خطیب کعبه، نوشته علی اصغر یونسیان به نقل از کتاب مناقب ساده الکرام، تألیف سید عین العارفین هندی، در کتابخانه علامه میر حامد حسین موسوس نیشابوری کشمیری بدست آمده است.    

 

«به نام خداوند بخشنده بخشایشگر»

حمد خدایی را سزاست که این بیت را به برکت قدوم پدر او ( اشاره به امام حسین علیه السلام ) شرافت داد .
بیتی که تا دیروز خانه خدا بود و امروز به این شرافت (امیرالمومنین) قبله گردیده است
ای کافران فاجر و فاسق !
آیا راه را برای ادامه حج امام نیکان مانع می شوید ؟
چه کسی از او به کعبه سزاوارتر است ؟
چه کسی از او به کعبه نزدیکتر است ؟
اگر حکمت های آشکار و اسرار والا و امتحانات الهی نبود ؛ این بیت الهی بود که به طواف امام حرکت می کرد . قبل از این که امام به سوی آن حرکت نماید مردم استلام حجر می کنند ولی این حجر است که او را استلام می نماید و اگر خواست مولای من بر پایه مشیت الهی نبود هر آینه مانند باز شکاری غضبناک که بر گنجشک های در حال پرواز هجوم می آورد به شما حمله می بردم و جان شما را می گرفتم .
ای قوم ترسو
آیا قومی را می ترسانید که تفریحشان در کودکی بازی با مرگ است .
 پس چگونه اند در مردانگیشان ؟
و قسم می خورم که به جای قربانی کردن حیوانات ، عزیزانم را برایش فدا کنم .

 


نظر

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت توسط مصطفی

زیرخاکی


بسمه تعالی

ای کاش من هم مثل افرادی که زیرخاکی دارند زیرخاکی داشتم و تا می­توانستم به جای اینکه زیر خاک باشد از آن استفاده می کردم

راستی چرا اشیاء گرانبها را زیر خاک نگه می دارند مگر جای مطمئن تری سراغ ندارند

فکر می کردم چه چیزی برای وبلاگ آماده کنم که یکدفعه به ذهنم آمد که ما یک گنج داریم پس مطلب را اینطور آغاز می کنم

من یک گنجم اما نه مثل گنج های دیگر که نایاب هستند، در هر خانه می­توانی مرا بیابی، اما نایابم...

منهم مانند گنجهای دیگر زیرخاکم شما می توانید به من بگویید زیرخاکی در حالی که فرق دارم با سایر زیرخاکی ها زیرا مردم به محض دیدن زیرخاکی به طرفش حمله ور می شوند و سعی می کنند از هم دیگر مخفی کنند تا مبادا شریکی پیدا شود اما وقتی مرا می بینند نه تنها استفاده­ای نمی کنند بلکه به عنوان هدیه هم به کسی نمی دهند تا شاید دیگران از من استفاده کنند

گفتم گنج هستم چون فواید ونفع های زیادی دارم از هر گنجی بهتر وفایده ام بیشتر است چند فرق با سایر گنجها دارم: 1- مردم از حقیقت و کنه گنج آگاه هستند و میزان ارزشش را می دانند

2- مردم از حقیقت گنج استفاده می کنند ولی از سحقیقت من آگاه نیستند و اگر هم بخواهند از من استفاده کنند از ظاهرم استفاده می کنند البته خیلی ها هم حتی از ظاهرم هم استفاده نمی کنند

3- گنج­ها بخاطر اهمیتش زیر خاک دفن میشوند اما من زیر خاکم چون مورد اهمیت قرار نمیگیرم

شما چه فکر می کنید من از چه گنجی حرف می زنم بگذار خود را معرفی کند

منم قرآن ، قرآن کریم، کلام خدا همانکه هادی هدایت یا فته گان و مضل گمراهان است

چه نفعی بالاتر از هدایت؟ چه گنجی بهتر و ذی نفع تر از بهشت و قصرو حور؟

همنشنی با من می­تواند تو را همنشین امام عاشقان، سالار شهیدان یعنی حضرت امام حسین علیه السلام و سایر امامان معصوم که درود خدا برآنها باد؛ کند

پس چرا نمی آیی با هم رفیق شویم، اگر تو بامن باشی بهترین رفیقت می شوم

مرا از زیرا آوار و خاکهای دلت بیرون بیار و تو هم مانند مردم به ظاهرم اکتفا نکن قدری تامل و فکر و اینکه چه میخواهم بگوییم کن آنگاه درک می کند معجزه­ام را چهره نفاق و گمراهی و بسیاری دیگر از تو بر میدارم و تو را متصل به چشمه زلال معرفت و متصل به اهل بیت می کنم همانهایی که در وقت عزایشان عزا می گیری و در وقت تولدشان شاد می شوی

حرفهای گفتنی زیاد دارم اما بگذار اهمیت وقدر من از زبان رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بشنوی که می فرماید : فرزندم از خواندن قرآن غافل مباش؛ زیرا که قرآن دل را زنده میکند و از فحشاء و زشتکاری و ستم و گناه باز می دارد

امام صادق علیه السلام می فرماید: درباره آیه ( الذین آتیناهم الکتاب یتلونه حق تلاوته) : آیاتش را روشن و شمرده می خوانند، سعی می کنند معانیش را بفهمند، احکام و فرامینش را به کار می بندد، به وعده اش امیدوارند، از عذابش می ترسند، از داستانهایش سرمشق میگیرند، از مثلهایش پند می گیرند، امرهایش را به جا می آورند و از نهی هایش دوری می کنند. به خدا سوگند که حق تلاوت قرآن به حفظ آیات و پشت سرهم خواندن حروف وکلماتش تلاوت سوره هایش و تکرار ده جزو و پنج جزو آن نیست( برخی)حروف و کلماتش را حفظ کردند و حدود و معانیش را فروگذاشتند، بلکه به تدبر و تأمل در آیات آن است؛ خداوند می فرماید «کتابی است خجسته که سوی تو فرستادیم، تا در آن تأمل کنند» 


نظر

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت توسط مصطفی

رابطه مرگ با آخرت طلبی


بسمه تعالی

حضرت امام صادق : یا د مرگ، خواهش های نفسانی را می میراند و رویشگاه های غفلت را ریشه کن می کند و دل را با وعده های خدا نیرو میبخشد و طبع را نازک میسازد وپرچم های هوس را درهم میشکند و آتش حرص را خاموش می سازد و دنیا را در نظر کوچک میکند  [i]  

امام صادق علیه السلام: خداوند عزوجل هیچ چیزی مانند مرگ نیافریده است که در عین آن که یقینی است و هیچ شکی در آن نیست، چونان شکی است که در آن (کمترین) یقینی نباشد.  [ii]  

هرچه انسان از خداوند عمر طلب می کند و گذران عمر رو به افزایش می رود رفته رفته این سؤال را برای خود حل می کند و بدان پاسخ مثبت می دهد و در غیر این صورت به تکامل حقیقی نخواهد رسید؛ و آن این است : آیا می توانی آرزوی مرگ کنی؟ چون خداوند کریم هم همین سؤال را از یهود کرد یعنی اگر فکر می کنی در نزد خداوند مقرب هستی پس نباید با مرگ مشکلی داشته باشی چون سرانجام ما لقاء پروردگار است و وقتی مقرب خدا باشیم چه از این بهتر که در نعمتهای او متنعم باشیم و رابطه عاشق و معشوقی با خدای خود داشته باشیم؛ مگر در همین دنیا چیزی بالاتر و لذیذتر از عشق داریم؟ مسلما نداریم اما چرا اکثریت بشر با وجود این واقعیت خود را به نادانی یا کوری زده است انگار نه برای او عقلی است و نه معرفتی .

همچنان که امام علی علیه السلام فرمودند : در شگفتم از کسی که می بیند هر روز از جان و عمر او کاسته میشود و با این حال برای مرگ آماده نمی شود  [iii]  

جواب این است که آنها برلذت کم دنیا قانع شده­اند لذا به آن دلبستگی دارند یا به عبارت دیگر آ نها نقد را گرفته و به نسیه بهایی نمی دهند و اگر نتوانی آرزوی مرگ کنی در این شک نداشته باش که علائق به دنیا زیاد بوده است یا اینکه بر اثر اعمال گذشته سبب شده چنین آرزویی نتوان براحتی کرد این در حالی است که ائمه علیهم السلام هیچ از مرگ هراسی نداشته اند بلکه مشتاقانه به طرف مرگ میرفتند چون تاکنون هرچه خداوند خواسته انجام داده­اند و حال وقت برداشت محصول است الدنیا مزرعه الاخره چرا انسان این را از خود دریغ کند وحیات جاودان و مسرت بخش را به بهای اندک این دنیا راضی شود و این چیزی جز حماقت نیست

پس ما چاره ای نداریم با واقعیتی همچو مرگ جواب مثبت دهیم و به پیامدهای آن گوش فرا دهیم و هر آدم منصفی اگر به دیده انصاف بنگرد نمی­تواند این واقعیت را کنار بزند زیرا اگر یقین به جهان دیگر نداشته باشد حداقل احتمال وقوع آن را میدهد حال این نفع عظیمی است اگر خوب عمل کند و چه ضرر بزرگی است اگر بی اعتنایی کند «ان احسنتم احسنتم لأنفسکم و إن أساتم فلها»آیه 7 سوره إسراء




[i]   منتخب میزان الحکمه ج 2 ص 929

[ii]   منتخب میزان الحکمه ج 2 ص 925

[iii]   منتخب میزان الحکمه ج 2 ص 929


نظر

لینک ثابت

نوشته شده در ساعت توسط مصطفی


خروجی وبلاگ